بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-حدیثی از رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم- نقل شده است که انسان پیر میشود- وانگیز ه های اوهم پیر میشوند بجز دوتا انگیزه که مداوم جوانتر میشوند- یکی ریاست- دوم ثروت اندوزی - وقبلاز این حالت لذت جوئی هم اضافه میشود که بیشتر درجهت حرام است- درقبل از اسلام بوده ات وبعداز اسلام هم خواهدبود-گذشتن از این خان کمرشکن است- یهودیان خدمت نبی خود امدند- وگفتند جالوت هدف اش تسخیر سرزمین ما است ومداوم درمرز ها نبرد میکند- وهرچه میسازیم تخریب میکند ویهودیان راواره کرده است وکم کم بشهرهای عمدهتزدیک میشود رهبری ازبین ما انتخاب کن منظور اشرافزیرا دلیل شکست ما اختلاف رای ونظر است- وجالب است حضرت داوود علیه السام دربین انها بودند ولی سن مبارکشان دوازده سال بود وهم ایشان جنگ رابرد ولی انها قبول نداشتندحضرن نبی علیه السلام فرمودند من از خداوندمی طلبنم بشرطی ابروی من رانبرید وعمل کنید وگذنه دفعه بعد من اقدام نخواهم کرد دلائل اوردند که ما کنیسثا ساختیم تورات را نوشتیم ونشر دادیم چه کردیم وچه کردیم- نبی محترم صلواته الله علیه واله والسلم-کهخداوندمنان شمارا امتحان خواهد کرد بهابی که درنهری است کهازان نبایدبنوشید مگریک کف دست انهم بعلت تشنگی زیاد وگرنه به جهنم خواهید رفت- وفرد فرمانده جنگ را خداوندمنان- حضرت طالوت را انتخاب کرده است که چوپان است هم درجسم وهم درتدبیر وحکمت فردی ممتاز است گفتن نبی محترم ماراددست اندختی فرمودند که حقیقت همین است- بالاخره قبول کردند ه رودخانه رسیدند مومنین باوجودانکه کمی تشنه بودند عبور کردند-کهبه چشمه اب برسند- افراد وارد رودخانه شدند واز اب ک دستی خوردند شراب انگور نابی بود هرچهممونین گفتند زودبیرون بیاید اعتنائی نکردند ولباس را دراوردند شروع بنوشیدند اب رودخانه کردند وبعدمردندورودخاته انها رابرد وباکمی وقلت سپاه به جنگ جالوت رفتند درطول راه سه سنگ به صدا درامدند که حضرت داوود علیه السلام مارا باخودببر به ظاهر سنگ کوچکی بودند وبنظر نمیرسید که محکم باشند اما از فولاد محکم تربودند وپروازی عظیمی کردند وهرسه کلاخود جالوترا که قطری زیاد داشت شکستند ومغزاور متلاشی کردند مابقیه فکردند دیگرانهم همینطور هستند وفرار کردند وبعد پیمان نامه صلح امضا کردند درطول تاریخ فراوان است- اقایان باوجودانکه از مقام حضرت علی علیه السلام وحضرت فاطمه سلام الله وصلواته الله علیها باخبر بودند که حدیثها ی بسیارمعتبر ردکتب اهل سنت مانند ان درکتب شیعه فراوان است شورای سقیفه بنی ساعده تشکیل دادند که ماهم باید دررهبری سهمی داشته باشیم- رهبری درسه مورد وظیفه داشت- اول منبر- اراد واحام وحکمتها وسیاست ودوم بیت المال که بقول جناب اقایاعمر من هستم که اینطوربذل وبخشش میکنم-وسوم فرماندهی سپاه- بقدری بذل وبخش کرد که افراد از روستا به نزدیکی چشمه دور نسبت به مذینه امدند که انجا اطاق بیت المال بود ومیگفتندمامدتها است گوشت نخوردیم برنج نخوردیم روغن کم خوردیم ایشان میداد ومیگفت بدانیدکه تنها عمر است- که چنین میکند- اقای ابوبکردرخواست ذکات کرد یکی از علما بحق فرمودند که جنابان خمس را رد کردند در حالیکه میتوانستند یک پنچم به اهلبیت بدهند وچهار پنجم برای خودبردارند برای انکه یک پنچم به اهلبیت ندهند کل خمس را رد کردند وجبور شدند که خراج وباج درست کردند باج گرفتن مالیات از کلائی که وارد شهر میشود وخراج بهربهانه مثلا وسعت خانه وغیره تعداداسب خراج بگیرنند که درشیعه درزمان حساسا مثلا جنگ ویا بلاهای طبیعی گرفته میشود ودراهل سنت مداوم است حضرت رسول اکرم همچنان علمل فرمودند خیلی اهل مصلحت بود کسی ذکات ندهد از اسلام خارج شده است مرتد است وایشان صلواته الله علیه واله والسلم کاری نداشت-حتی بهغیر مسلمان پول میداد تا دل انها لطیف ونسبت به اسلام گشده ترشود از جمله ذکات وخمس برای شهر دارال اسلام- که انزمانمدینه بود باید دارسال میشد که به جاهای که نیاز است ارسال شود درضمن مدینه پرقدرت باقی بماند-چون اگر مدینه فتح میشود مابقیه دیگر کارشان تمام بود- ولی اگر میگفتند که ذکاترا نیاز داریم ایشان از گرفتن ذکات منصرف میشد در زمان جناب ابوبکر نگفتند ما ذکاترا قبول نداریم گفتنما ذکات را به کس دیگیر دیگری که حضرت علی علیه السلام باشد میدهیم وابوبکر انهاراتهدید کرد وحضرت علی علیه السلام پیکی فرستاد کهمن دستور میدهم به نمایند ه ابوبکربدهید ولی باز انها ندادند وجنگ شد ولی اقای ابوبکر بههرکس که خوش می امد ویا مترسید کلان میبخشید توجیه هم میکرد لذا جهت ایده های اسلامی عوض شد چاپلوسان زیادشدند- مخالفین زیاد شدند رقابت شروع شد وزمان اقای عثمان دیگر بشدت طبقاتی بود که قبلا در عربستان سنت بود به همان روش سابق باز گشتند وچون شیوخ همیشه هرنظری داشتند جناب اقیا عمر عمل میکرد میگفتند ایشان بخاطر ما سینه سپهر کرده است وماهم مردمان را ساکت میکنیم حال حضرت علی علیه السلام وحضرت فاطمه سلام الله علیها میابیست پرچم اسلام ناب بلندکنند گاری بس مشکل وسخت بودوعجیب بود تا اخرین نفس کوشیدند البته خداونمنان مومنین راتنها نمیگذارد واین نادانها هستندکه تصور میکنند میتواند فانح مطلق وغالب باشند ولی ندای حق همیشه طرفردارن جان برکف دارد هم خردمند وهم باتقوا وهم کوشا وهم جانباز وسربلز هستند وسرانجام سرنوشت به سمت انها خواهد چرخید انشاالله